دو شنبه 20 خرداد 1392
قسمت دوم
بيم مرگ
ترس از مرگ، مانند عشق و دلبستگي به زندگي، طبيعي است. از هرچهبترسيم از آن رو است كه به كمال زندگي زيان ميرساند يا زندگي را تهديدميكند. ما از شكستها، بدبختيها، فقر، جهل و بيماريها بيمناكيم؛ زيراحالت طبيعي زندگي را از دست ميدهيم. بيماري و شكست و ضعف و نقص،فعّاليّت حياتي را به سختي مياندازد و ما را از ثمرات و لذايذ زندگي محرومميسازد. اين كاستيها و بيماريها آنگاه هراسناك و خطرناك مينمايند كهما را به پيش مرگ دراندازند. براي انسان بيماري از مرگ بهتر است؛ زيرا اصلحيات نميبُرد. بيترديد اگر بيماري به مرگ بينجامد، خطرناكتر وترسناكتر مينمايد. مرگ مصيبتي جدّي است(15) و از اين رو، نفرتانگيز وبيمآور است. ترس و نفرت از مرگ به مردم عادي محدود نميگردد.دانشمندان، متخصّصان و قهرمانان نيز از مرگ ميترسند و شايد به دليل همينبيم و نفرت است كه روانشناسان ـ آن كه در بررسي موضوعاتي چوناضطرابهاي روحي، بيماريهاي رواني و انحرافهاي جنسي موشكافانهپژوهش ميكنند ـ چندان با آن درگير نميشوند.
علل ترس از مرگ
عشق به زندگي
علي (ع) ميفرمايد:
و اعْلَمُوا أَنَّهُ لَيْسَ مِنْ شَيءٍ اِلاّ' وَ يَكادُ صَاحِبُهُ يَشْبَعُ مِنهُ و يَمَلُّهُ اِلا الْحَياهَ فَاِنَّهُلايَجِدُ في الموتِ رَاحَهً؛(16) بدانيد كه سرانجام، آدمي از همه لذّتهاي دنياسير ميشود، جز لذّت زندگي؛ زيرا هيچ كس در مرگ آسايشنميبيند.
چنان كه گفتيم، حتّي عرفا و اولياي الاهي اين حقيقت را پذيرفتهاند كهنظام ادراكي (هوش و حواسّ) ما بر محور حيات دنيوي تنظيم شده است.بنابراين، تا از هوش و حواسّ بهرهمنديم، حيات و لذّتهاي دنيوي بر ايمانارجمندند. انسان زندگي را دوست دارد و در دشوارترين موقعيت نيز اززندگي دل نميكند؛ و چارهاي نيز ندارد؛ زيرا عشق به زندگي غريزي و نهادياست.
دست نيافتن به آرزوها و هدفها
امام علي (ع) مرگ را عامل دست نيافتن آدمي به آرزوها و هدفهايخويش ميداند و ميفرمايد:
فَاِنَّ الْمَوْتَ... مُب'اعِدُ طِيّاتِكُمْ؛(17) مرگ ميان شما و هدفهايتان فاصلهميشود.
هر آرزويي ممكن است با مرگ بر باد رود. از اين رو، اگر انسان به مرگبينديشد، دل به فريب آرزوها نميسپارد؛ چنان كه امام علي (ع) ميفرمايد:
لو رَأي العَبْدُ الاَجَلَ وَ مَصيرَهُ، لبْغَضَ المَلَ و غُرُورَهُ؛(18) اگر آدمي اَجل وسرنوشت خويش را ميديد، با آرزو و فريب آرزوها دشمنيميورزيد.
ترس از چگونگي مرگ
يكي ديگر از عوامل ترس از مرگ، نگراني و ترس از چگونگي مرگاست. چنان كه گذشت، هيچ انساني مرگ را نيازموده است و همه انسانهابيهيچ تجربهاي با مرگ روبهرو ميشوند. امام علي (ع) در اين باره ميفرمايد:
ميهماني است ناخوانده و ناخوشايند؛ هماوردي شكستناپذير كهميكشد و قصاص نميشود. دامش را همه جا گسترده، با لشكر درد ورنج محاصرهمان كرده، از هر سو هدف تير و نيزهمان ساخته. كابوسمرگ، با قدرت تمام، به حريم هستي انسان پاي نهاده، بي آن كه ضربتشخطا كند در هالهاي از ابهام و تيرگي و با لشكري از بيماريها ودردهاي جانكاه و با انبوهي از مشكلات، سايه سنگين خود را گستردهو طعم تلخش را به آدمي چشانده.(19)
انسان افزون بر خود مرگ، از شرايط ويژه مرگ نيز نگران است؛ مانندمرگ تصادفي و نابهنگام، مرگ بيايمان، مرگ در بستر نه در ميدان جهاد،مرگ پس از بيماري طولاني، كشته شدن به دست ديگران و مرگ در غربت وتنهايي. امام علي (ع) از مرگ در بستر و در حال نافرماني خدا ميهراسد وميفرمايد:
بيگمان، گراميترين مرگها كشته شدن در راه خدا است. سوگند بهكسي كه جان پسر ابوطالب در دست او است، هزار مرتبه ضربتشمشير خوردن بر من آسانتر است از در بستر مردن.
رويدادهاي پس از مرگ
يكي ديگر از عوامل ترس مردم از مرگ، رويدادهاي پس از مرگ است.بخشي از اين رويدادها به دنيا مربوط است؛ مانند بيسرپرست ماندن فرزندان،ازدواج همسران، تقسيم و تصرّف اموال، كاميابي دشمنان و فروپاشي تن.
بخشي ديگر به آن جهان مربوط است؛ براي مثال عذاب قبر و سختيحساب و كتاب اخروي.
سختيهاي جان كندن
مرگ از سختيهايي است كه مؤمنان نيز از آنها نگرانند؛ مانند احتمال ازميان رفتن ايمان در لحظههاي واپسين زندگي و لحظههاي مرگ گاه چنانسنگين و طاقتفرسايند كه حتّي مؤمنان نيز اختيار از كف ميدهند و بهكارهاي خطرناك دست مييازند. شيطان همواره در كمين آدمي است و از هرفرصتي براي گمراه كردن وي بهره ميجويد. يكي از اين فرصتها،آشفتگيهاي لحظه جان دادن است. در اين لحظه حسّاس، شيطان با نيرنگ بهسراغ آدمي ميآيد و ميكوشد او را گمراه سازد.
علي(ع) در اين باره ميفرمايد:
هنوز گرم سركشي بود و سرگرم شادخواري و لذّتجويي، كه بلايمرگ بر سرش تاختن آورد... او بيهوش افتاده و در حال سكراتاست. غمگين و حسرتزده است. به هنگام جان دادن، به درد مينالد وبه هنگام رخت بربستن از اين جهان، رنج ديده است و درد كشيده...چون تشييعكنندگان و نوحهسرايان بازگردند، او را در قبرش بنشانند واو از بيم سؤال و لغزش در امتحان، ياراي سخن گفتنش نباشد.(20)
نگراني از عمل
انسانهاي باايمان، در هر موقعيتي، اعمال خود را ناچيز ميبينند و نگرانند.علي (ع) ميفرمايد:
يَنْبَغي لِلْعاقِلِ اَنْ يَعْمَلَ لِلْمَعادِ و يَسْتَكثِرَ مِنَ الزّادِ قَبْلَ زُهُوِِ نفسِهِ و حُلُولِرَمْسِهِ.(21)
افزودن بر زاد و توشه همواره دغدغه انبيا و اوليا بوده است. آنان توشه را،هر چه بسيار باشد، در برابر راه سخت و طولاني ناچيز ميشمردند، علي (ع)ميفرمايد:
آگاه باش كه راهي سخت و دراز در پيش است. توفيق تو در پيمودناين راه در گرو آن است كه به شايستگي بكوشي و تا ميتواني توشهبرگيري و بار گناه خود را سبك گرداني كه سنگينياش در اين راهدشوار رنجآور است. پيشاپيش تا ميتواني به آن سراي توشه فرست.مستمندان را ياري رسان و بار خويش بر دوش آنان بگذار تا روزقيامت به تو بازگردانند. تا ميتواني انفاق كن و برگ عيشي به گورخويش فرست. اگر از تو وام خواهند، غنيمت بشمار كه اگر به واميدست كسي را بگيري، در روزهاي سخت آن دنيا، دست تو را بگيرند.بدان كه در پيش روي تو گردنههايي سخت است كه تا ميتواني بايدسبك بار باشي و توشه راه داشته باشي.(22)
مرگ بيفضيلت
گونههاي مرگ، به لحاظ فضيلت، با يكديگر متفاوتند. علي (ع)، آرزومندشهادت است و مرگ در بستر را دوست نميدارد و در اين باره ميگويد:
مرگ چنان با سرعت و جدّيّت در پي ما است كه چه باز ايستيم و چهبگريزيم، بر ما دست خواهد يافت. با ارجترين مرگها نزد من، كشتهشدن با شمشير است. سوگند به خداوندي كه جان فرزند ابوطالب دردست او است، اگر هزار شمشير بر سرم بخورد، برايم آسانتر از آناست كه در بستر بميرم.(23)
مردم عادّي، مرگ در وطن و خانه شخصي و بستر و ميان فرزندان وخويشاوندان را دوست دارند؛ ولي مرگ در ميدان و شهادت در راه خداچيزي ديگر است. علي(ع) خود، درباره عشق و علاقهاش به شهادت چنينميفرمايد:
روزي به پيامبر خدا(ص) گفتم: آن گاه كه جنگ احد پايان يافت وبرخي مسلمانان شهيد شدند و من همراه آنان به شهادت نرسيدم وسخت اندوهگين بودم، مگر مرا نفرمودي: بشارت باد تو را كه شهادتدر پي تو است؟ پيامبر(ص) در پاسخ فرمود: آري، چنين است. امّا درآن روز شكيبايي تو چسان خواهد بود؟ گفتم: يا رسول الله، اين جا نهجاي صبر و شكيبايي، بلكه جاي شادماني و سپاس است.(24)
كثرت گناه
يكي ديگر از عوامل نگراني مؤمنان از مرگ، گناهان بسيار است. حضرتعلي (ع) ميفرمايد: «چنان مباش كه به خاطر گناهان بسيار، مرگ را ناخوشداري».(25)
آن بزرگوار همچنين ميفرمايد:
مُسَوِّفُ نَفْسِهِ بِالتَّوْبَهِ مِنْ هُجُومِ الجَلِ عَلي' اَعْظَمِ الْخَطَرِ؛(26) آن كه در برابراجل، همواره توبه را به پس مياندازد، در خطري بس عظيم است.
|
نظرات شما عزیزان:
:: برچسبها: علل ترس از مرگ, عشق به زندگی, هدفها وآرزوها, ترس ازچگونگی مرگ, سختی های جان کندن, نگرانی ازعمل, مرگ بی فضیلت, کثرت گناه,
نويسنده : علی